انگشتانم كه لاي ورق هاي ديوان حافظ ميروند
دست و دلم ميلرزد ...
اما
به خواجه مي سپارم تا اميد را از دلم نگيرد
دلم ميخواهد هميشه بگويد :
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور
تاریخ: سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:متن های عاشقانه , عاشقانه ها , عشق , فدایی عشق , عاشقانه مردن , اشکهایم میان دیوان حافظ,
ارسال توسط حسین
آخرین مطالب